آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 303
بازدید ماه : 586
بازدید کل : 131519
تعداد مطالب : 378
تعداد نظرات : 2971
تعداد آنلاین : 1
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
پیش به سوی علم
و آدرس
kavosh91.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
روزی دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد.
او یک آکواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشه ای در وسط آکواریوم آن را به دو بخش تقسیم کرد.
در یک بخش ماهی بزرگی قرار داد و در بخش دیگر ماهی کوچکی که غذای مورد علاقه ماهی بزرگتر بود.
ماهی کوچک، تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به او غذای دیگری نمی داد.
او برای شکار ماهی کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد، ولی هربار با دیوار نامرئی که وجود داشت برخورد می کرد،
همان دیوار شیشه ای که او را از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد...
پس از مدتی ماهی بزرگ، از حمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت.
او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم و شکار ماهی کوچک، امری محال و غیرممکن است.
در پایان دانشمند، شیشه وسط آکواریوم را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز گذاشت.
ولی دیگر هیچگاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد و به آنسوی آکواریوم نیز نرفت.
دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت، اما ماهی بزرگ در ذهنش دیواری ساخته بود که از دیوار واقعی سخت تر و بلندتر می نمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود.
باوری از جنس محدودیت! باوری به وجود دیواری بلند و غیرقابل عبور! باوری از ناتوانی خویش!
" لطفا دیوارهای شیشه ای اطراف خود را که ناشی از باورهای غلط است، بشکنید..."
(برگرفته از کتاب "تو تویی؟")
نظرات شما عزیزان: